یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

چطور میشود انسانی را زنده زنده کشت...

چقدر ساده بود


"من" را میگویم...


که تو را با آنهمه سیاهی "سفید دید...


تو "خوبی...


چون تو خوی بازی را بلد بودی .


تو خوب میدانی چطور میشود انسانی را زنده زنده کشت...


و شبها تخت خوابید


و توجیه کرد"تقصیر خودش بود"


تو اینها را خوب میدانی...


تو تنها نیستی...


با آرزوهایت قدم میزنی و مرا لعن میکنی!


ولی ...


ولی من اینجا با خودم تنها هستم.


و دلم را و دردهای دلم را ناباورانه بر آستانش میبرم...


و با سکوت بر میگردانم...

چقدر.ساده.

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:توجیه,انسان,دلنوشته,زیبا,خواندنی,شب تخت,استان,ستایش,فروشگاه اینترنتی,
  • در هوای تــــو

    آن را که در هوای تو یک دم شکیب نیست

    با نامه ایش گر بنوازی غریب نیست

    امشب خیالت از تو به ما با صفاتر است

    چون دست او به گردن و دست رقیب نیست

    اشک همین صفای تو دارد ولی چه سود

    آینه ی تمام نمای حبیب نیست

    فریاد ها که چون نی ام از دست روزگار

    صد ناله هست و از لب جانان نصیب نیست

    سیلاب کوه و دره و هامون یکی کند

    در آستان عشق فراز و نشیب نیست

    آن برق را که می گذرد سرخوش از افق

    پروای آشیانه ی این عندلیب نیست

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    چطور میشود انسانی را زنده زنده کشت...

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا