یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

سرگرمی

هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی

با دمپایی فورا” نکوب رو سرش

بی توجه از بغلش رد شو

این کارت از صدتا فحش … براش بدتره !!!
...................
به بزه میگن چرا زنگولت صدا نمی کنه ؟

میگه گذاشتمش رو ویبره !...................................................................................................میدونی چرا خدا انیشتین و دکتر حسابی و نیوتن رو قبل از من آفرید ؟؟؟

میخواست قبل از طراحی نمونه اصلیش چندتا نمونه آزمایشی بسازه …

الان من در خدمت شمام !!!.....................................................................................................آیا می دانستید که اون زنی که برای اولین بار عبارت.

“مردا همه مثل همه ن”

رو به کار برد، یه زن چینی بود

که شوهرشو تو بازار گم کرده بود...........................................................................................................................................استقاده از آسانسور در فیلم ها چه ایرانی چه خارجی!

یارو باعجله میره سمت آسانسور و

.

فقط دکمشو میزنه بعد از پله ها میره بالا!!

.بزرگترین نعمت اینه که اگه کسی پشت سرت حرف زد

رفیقات با پشت دست بزنن تو دهنش :| .........................................................................................پلیسه به یارو میگه :

گواهینامه داری؟

میگه :

بزار داشبورد رو ببینم

شانس بیاری که داشته باشم ، کارت راه بیفته ...............................................................................

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:جوک,طنز,خنده,سرگرمی,افسوس,ماشین,سیگار,راننده تاکسی,لر,ترک,اصفهانی,رشتی,قزوینی,
  • بازم بیاین بهخندیم

    دقت کردین این گربه ها هم آدم شدن واسه ما ؟
    قبلنا هیبتی داشتیم. از دور پخ میکردیم 3 متر رو هوا بودن،
    حالا از کنارمون رد میشن، نگاه معنادار چن ثانیه ای هم میکنن!
    همینمون مونده به نشانه افسوس سرم تکون بدن
    .............

    به یارو میگن "تور" را تعریف کن؟
    میگه: مجموعه سوراخ هایی است که با طناب به هم وصل شده اند!

    ............................................................................................................دورت بگردم چیست؟
    دایره ای فرضیست که تا اطلاع ثانوی
    از فرد مورد نظر حمایت می کند!



    یارو میره ماشینشو بیمه كنه
    مسئول بیمه بهش میگه امیدوارم که هیچوقت از بیمه تون استفاده نكنید
    یارو هم میگه: امیدوارم تو هم از این پوله خیر نبینی!!!




    از مهمترین مزیت های زندگی در کانون گرم خانواده
    نسبت به زندگی مجردی
    "تقسیم پشه ها" بین اعضای خانوادست!!




    واسه داداشمون رفتیم خاستگاری
    ننه جون دختره میگه:
    2012 تا سکه به نیت المپیک لندن!!




    به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن
    به دودش حساسیت دارم
    میگه جوونای سن تو کراک میکشن
    تو به دود سیگار حساسی؟؟

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:جوک,طنز,خنده,سرگرمی,افسوس,ماشین,سیگار,راننده تاکسی,لر,ترک,اصفهانی,رشتی,قزوینی,
  • پ ن پ جدید

    رفتم پیش بابام . بابام میگه چیه باز پول میخوای؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم خودم و برات لوس کنم!

    .

    .

    .

    به راننده تاکسی میگم آقا نگه دار، میگه پیاده میشی؟ میگم په نه په! میخام برم پایین باد لاستیکا رو چک کنم!!

    .

    .

    .

    به دوسم میگم سیگار دخانیات محسوب میشه؟میگه پـَـــ نــه پـَـــ جزء پروتئین های بدن محسوب میشه!

    .

    .

    .

    دارم تو گوشیم چیز مینویسم دوستم میگه داری اس ام اس میدی? میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارم باکتریای روی دکمه هاشو میکشم!

    .

    .

    .

    به نظر من تمام مامان های ایرانی حداقل چهار واحد جاسوسی پاس کردن! والا پ نه پ فقط واحدهای آشپزی و خانه داری پاس کردن

     .

    .

    .

    دارم تو گوشیم چیز مینویسم دوستم میگه داری اس ام اس میدی? میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارم باکتریای روی دکمه هاشو میکشم!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:پ ن پ,جدید,اس ام اس,دخانیات,محسوب,باکتری,دکمه,سیگار,راندده تاکسی,باکتری,
  • اس ام اس جدید 91

    نبوغ و نقشه هایی که من در فرار کردن از مدرسه داشتم

    مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت

    من حیف شدم!


    *
     * * * * * * * * * * * * * * * *


    اگه قرار باشه بین عشقت و ۱ میلیون دلار یکی رو انتخاب کنی

    اولین چیزی که با اون پول می خری چیه !؟



    جای خالیت را نه کتاب پر می کند ، نه قهوه ، نه حتی سیگار …

    من دلم آیفون ۵ میخواهد !!!

     

    *  * * * * * * * * * * * * * * * *

    کودک درونم هفته دیگه نامزدیشه اونوخت خودم یه نیمه گمشده هم ندارم !


    *
     * * * * * * * * * * * * * * * *

    دیگه کم کم هوا داره سرد میشه و از دست دعوا با بابامون سر کولر راحت میشیم ؛ دیگه باید خودمونو واسه مسابقات خاموش-روشن کردن بخاری آماده کنیم …

    *
     * * * * * * * * * * * * * * * *

    من و عشقم با هم خیلی فرق داریم !
    مثلا یکیش اینکه من وجود خارجی دارم ولی اون اصلا وجود نداره !

    *
     * * * * * * * * * * * * * * * *

    به یکی از این فامیلای ما گفتن عسل واسه چشم مفیده رفته مالیده به چشماش …
    دیگه کار از فشار تحریم گذشته یکی بره خورشیدو خاموش کنه !

    *
     * * * * * * * * * * * * * * * *

    دختر داییم دانشگاه ، رشته من قبول شده ؛ زنگ زده میگه : یه سوال تخصصی دارم !
    گفتم خب بپرس !
    میگه ریاضی ۱ دفتر چن برگ میخواد ؟؟؟

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:ریاضی,عسل,تخصصی,عسل,جوک,91,اس ام اس,مفید,فامیل,کولر,روشن,خاموش,ایفون,قهوه,سیگار,جای خالی,
  • کاش گاهـــی مـــرد بـــودم!

    من یک زنم اما ...
    کاش گاهی مـــرد بـــودم
    می شد تنهاییـــم را....به خیابان بیـــاورم،
    سیـــگاری دود کنم و نگران نـــگاه های مـــردم نباشـــم،
    ...
    کاش گاهـــی مـــرد بـــودم،
    می شـــد شـــادی ام را....به کوچه ها بریزم....
    با صدای بلند بخنـــدم،
    و هیچ ماشینـــی.....برای ســـوار کردنـــم....ترمز نکنـــد...
    کاش گاهی مرد بودم...
    مرد بودم در شهری که زنانگی یعنی،
    خفقان ...!
    یعنی اسارت رفتار و حضور ...!

    دلم مُرد از زنانگی ...
    کاش گاهی مَرد بودم...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:دلنوشته,شعر,زن,مرد,شهر,خیابان,اسارت,رفتار,ترمز,ماشین,کاش,سیگار,نگران,
  • طرف اومده با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمیشه

    بیا تو باهاش حرف بزن …

    نفهمیدم داره به من فحش میده یا به یارو :|

    .

    .

    .

    آیا میدونستین وقتی لبهاتون رو غنچه کنید دماغتون گشاد میشه ؟

    حالا بشه یا نشه دلیل نداره تو الان اونجوری کنه ضایع !

    .


    .
    .

    کسی بهمون تبریک نگفت لااقل خودمون هوای همدیگرو داشته باشیم.
    روز خودم و خودت مبارک.
    .
    .
    .
    دیگر به هوای نازت هیچ مردی سر به بیابان نمیگذارد...!!
    ساده ای لیلی جان..!!
    اینجا مردها با یک کلیک روزی هزار بار عاشق میشوند..!!
    .
    .
    .
    هرکی بهت سنگ پرتاب کرد
    تو براش گل پرتاب کن
    اما با گلدونش
    (دکتر شریعتی در شورای حل اختلاف)
    .
    .
    .
    خدایا مارو به خاطر یه سیب از بهشت فرستادی زمین
    به خاطر آب انگور از زمین میفرستی جهنم
    آخه چرا اینقدر با میوه و آبمیوه مشکل داری؟!!!
    .
    .
    .

    زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت جوجه هاشو سیر کنه
    گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند
    زمستان تمام شد و کلاغ مرد... اما بچه هاش نجات پیدا کردند و
    گفتند: آخی راحت شدیم از این غذای تکراری ...
    .
    .
    با سیگار کشیدن کسی مرد نشد !
    ولی با نامردی خیلی ها سیگاری شدند...!!
    .
    .
    آهی عجیب میکشم امشب بیاد تو / خود را صلیب میکشم امشب بیاد تو
    نعنا و پرتغال که هیچ است ای رفیق / دارم دوسیب میکشم امشب بیاد تو
    .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:تبریک,عاشق,بیابان,سرگرمی,جوک,زیبا,جالب,کلیک,عاشق,دکتر شریعتی,جهنم,سیگار,پرتغال,رفیق,اهی,,
  • کاری به کار عشق ندارم..

    نه!

    کاری به کار عشق ندارم!

    من هیچ چیز و هیچ کسی را

    دیگر

    در این زمانه دوست ندارم

    انگار

    این روزگار چشم ندارد من و تو را

    یک روز

    خوشحال و بی ملال ببیند

    زیرا

    هر چیزی و هر کسی را

    که دوستتر بداری

    حتی اگر یک نخ سیگار

    یا زهرمار باشد

    از تو دریغ میکند...

    پس

    من با همه وجودم

    خود را زدم به مردن

    تا روزگار، دیگر

    کاری به کار من نداشته باشد

    این شعر تازه را هم

    ناگفته میگذارم...

    تا روزگار بو نبرد...
    خوشحال
    گفتم که

    کاری به کار عشق ندارم!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:کاری به کار عشق ندارم,سیگار,عشق,دوست,دریغ,شعر,ناگفته,روزگار,خوشحال,
  • اعتراف می کنم

    اعتراف می کنم که: اولین باری که ویندوزم پرید من کل سیستم از مانیتور گرفته تا موس رو بردم شرکت تا برام ویندوز عوض کنند. بی معرفت ها بهم نگفتند که فقط باید کیس رو بیارم. این کار یه دو سه بار دیگه هم تکرار شد!






    اعتراف می کنم که: به این سن که رسیدم هنوز وقتی می خوام از در خونه برم بیرون اگه جورابم سوراخ باشه عوضش می کنم با این فکر که اگر تصادف کردم و آمبولانس اومد و منو گذاشتن رو برانکارد و مردم دورم جمع شدن سوراخ جورابم ضایع نباشه . . .





    اعتراف می کنم که: امشب بعد از ۱ سال به این معما پی بردم که آقاجونم مسواکش رو کجا قایم می کنه که من نمی بینم. بارها دیدم که داره مسواک می زنه اما به محض اینکه بعدش می رم مسواک بزنم مسواکش غیب می شه. خب زیاد پیچیده نیست از مسواک من استفاده می کرده!





    اعتراف می کنم که: هفته قبل یکی از فامیل هامون اومده بود ایران و اصلا فارسی بلد نبود. من رو برد که از سوپرمارکت سر کوچه سیگار بگیریم. منم گفتم آقا یه بسته سیگار کنت با یک دونه اسپری مو بدید. بنده خدا پرسید این چیه؟ منم خیلی خونسرد گفتم این جایزه سیگاره!





    اعتراف می کنم که: تو اسباب کشی همسایه مون من نشسته بودم پشت وانت یه طرفم گلدونشون بود یه طرف هم تلویزیون. ماشین که رفت تو چاله من گلدونه رو محکم گرفتم و تلویزیونه پخش شد کف آسفالت!





    اعتراف می کنم که: تا سن ۱۳-۱۲ سالگی با روسری می نشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت می کشیدم. زیاد می خندید، فکر می کردم بهم نظر داره.





    اعتراف می کنم که: بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.





    اعتراف می کنم که: رفته بودم واسه امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده بودم به جای اینکه دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!





    اعتراف می کنم که: اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم.





    اعتراف می کنم که: بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده. وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمی شه کلی کیف می کردم. حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد.





    اعتراف می کنم که: ۲ ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.





    اعتراف می کنم که: مامان بزرگ خدا بیامرزم توی ۹۵ سالگی فوت کرد. صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه می کردن. جمعیت هم زیاد بود. من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم. اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود. یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی! این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا… حالا خندمون قطع نمی شد.





    اعتراف می کنم که: یکی از شب های قدر ساعت ۴ صبح داشتم از مسجد برمی گشتم خونه، توی کوچه مون دوستم رو از پشت دیدم که داره لواشک می خوره و هدفون تو گوششه. گفتم حالش رو بگیرم، دویدم و با تمام قدرت یه اردنگی نثارش کردم. برگشت و با چشمانی بهت زده نگاهم کرد. چند ثانیه تو چشمای همدیگه خیره شده بودیم، به خودم گفتم: اه این که امیر نیست!





    اعتراف می کنم که: من نماینده کلاسم و هفته پیش امتحان باکتری شناسی داشتیم. قبل از اومدن استاد عکس باکتری رو کاملا خنده دار رو تخته کشیدم و نوشتم بچه ها امتحان باکتریه. وسط امتحان، استاد باکتری دست گذاشت رو شونه ام و گفت: من این شکلی ام؟ من هم هول شدم گفتم بله. دیدم مثل عقاب بهم زل زده. اومدم درستش کنم گفتم بچه ها اینجوری میگن. فکر نکنم کسی از ۸ نمره بیشتر از ۳ بگیره!





    اعتراف می کنم که: موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم. منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.





    اعتراف می کنم که: بچه که بودم وقتی فیلم می دیدم، همش با خودم می گفتم چرا هرکی از جلو تیر می خوره، از پشت می افته؟ یعنی روی سمتی که تیر خورده نمی افته. با خودم می گفتم لابد نمی خوان بیشتر تیر بره تو تنشون و دردشون بگیره دیگه…





    اعتراف می کنم که: دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم چون به خونه زنگ زده بود نه موبایل!





    اعتراف می کنم که: بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!






    اعتراف می کنم که: من بودم که روی صندلی معلم کلاس پنجم پونیز و آدامس می چسبوندم، من بودم که همه گچ های پای تخته رو می پیچوندم، من بودم که وقتی یه کلاس خالی گیر می آوردم با گچ روی دیوارهاش برای معلم ها و مدیر و ناظم فحش می نوشتم. من بودم که می رفتم دستشویی مدرسه تمام شیرهای آب رو تا ته باز می کردم و در می رفتم، من بودم که زمستون ها به شوفاژهای کلاس ویکس می مالیدم که حال همه بهم بخوره و کلاس تعطیل بشه . . .





    اعتراف می کنم که: همین که چشم مامانم رو دور می دیدم، هرچی تور و پارچه خوشگل داشتیم اعم از سفید و سبز و سرخابی جمع می کردم. یه لحاف کوچولو هم داشتم خیلی خوشگل بود. بعد می رفتم تو اتاق همه این ها رو با هم می انداختم روی سرم، کلی حال می کردم که مثلا عروس شدم. اون زیر از گرما و کمبود اکسیژن خفه می شدم. می اومدم بیرون نفس می گرفتم، بعد دوباره به عروس بودنم ادامه می دادم! مامانم که وضع رو اینجوری دید یه لباس به اصطلاح عروس واسم خرید . . .





    اعتراف می کنم که: بچه که بودم هدیه روز مادر به مامانم شناسنامش رو دادم. با این توضیح که توی تموم برگه هاش نقاشی کشیده بودم که خوشحال شه!

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    سرگرمی

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا